head> خودکشی

Miss paris

2qtp7x4evodtxzbp6ypd.jpg

|چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,| 18:33|گلناز|

c1ya7zy6rsywy8hh26z.gif

رنگ شانس ، اعداد شانس ، روز اقبال و همراهان مناسب هر ماه


ادامه مطلـب
|چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,| 18:31|گلناز|

این پست فقط برای باربی است که تو فلش دوستم بود 

اینده باربیvlz502l9zq36c3lgj6oh.jpgادامه


ادامه مطلـب
|چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,| 18:13|گلناز|

b9g2sqe6efpbw9920qb.jpg


ادامه مطلـب
|چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,| 18:7|گلناز|


ادامه مطلـب
|دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:,| 19:15|گلناز|

h34egpz6lfxr6llv9ma.jpg


ادامه مطلـب
|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 21:48|گلناز|

 
 

ایست!اینجا خنده الزامی است!


«اعتماد به نفس الاغ ها»

به یه الاغه میگن چرا گوشات درازه ؟!

میگه هر خوشکلی یه نقصی داره ! تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

«دختر همسایه»

یه مورچه عاشق دختر همسایه میشه

بعد از یک هفته می فهمه که چایی خشک بوده !!! تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

«كشتارگاه»


یک گوسفند با پدر و مادرش دعواش میشه

میره سر خیابون میگه دربست کشتارگاه ! تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

«گربه وزنبور»

یه روز یه گربه ازگشنه گی یه زنبور قورت می ده فرای اون روز می گه میوز! تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی


«سویا»

گربه دستش به گوشت نمی رسید

میگفت عیبی نداره بجاش سویا می خورم ! تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

«آرزوی جوجه تیغی»


به جوجه تیغی میگن آرزوت چیه ؟


اشک تو چشماش حلقه می زنه

و میگه : بغلم می کنی ؟! تصاویر زیباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 21:47|گلناز|

 

 
بابا جان فقط پنج دقیقه ، باشه ؟

 

در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه میکردند.

زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می­رود پسر من است .

ادامه ی مطلب.......


ادامه مطلـب
|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 21:32|گلناز|


برترین ها: این مراسم که "پرش از روی کودکان" نام دارد در یکی از روستاهای اسپانیا برگزاری می شود.
به گزارش برترین هادر این مراسم سنتی فردی که ساکنین محلی آن را "کولاچیو" می نامند با پرش از روی نوزادن بلا و مشکلات را از آنها دور می کند!




این سنت برمیگردد به قرون وسطی  .

 

 
 
|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 21:30|گلناز|

 

گروه اینترنتی ایران ســــــــان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران ســــــــان | www.IranSun.net

|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 21:28|گلناز|

 
یك گرافیست فرانسوی دست به ساخت تصویر انیمیشن تركیبی زده كه ده ها چهره را به طور یکپارچه و پشت سر هم در یك تصویر جمع كرده است. در این تصاویر با چهره‌های پیر و جوان، خندان و جدی روبرو می‌شویم كه به طور چشمگیری وسعت داده شده و منقبض می‌شوند. چهره‌های زنانه به چهره مردانی با سبیل چخماقی و نوجوانان كك ‌ومكی با پوزخندی بر چهره تبدیل می‌شوند.

http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/31/01.gif?

(حجم عکس زیاد است، لطفا تا لود شدن کامل شکیبا باشید!)
|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 21:26|گلناز|

 

یک شرکت برای تبلیغ شیشه های ضد گلوله اش 3میلیون دلار رو تو شیشه گذاشته و این شیـشه رو در یکی از ایستگاه های اتوبوس نصب کرده است!

بقیه در ادامه


ادامه مطلـب
|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 21:20|گلناز|

اشتباه نکنید این ساختمان بزرگ یک قصر فرانسوی نیست بلکه هتلی در پکن چین است که یک میلیاردر چینی به نام ژانگ یونگ آن را به تقلید از یکی از کاخ های تاریخی و مهم پاریس به نام  Chateau de Maisons-Lattiffe ساخته است.  Chateau de Maisons-Lattiffe که در سال 1651 توسط  Francois Mansart ساخته شده است، آقای ژانگ را به شدت تحت تاثیر قرار داد و باعث شد که او با صرف هزینه بسیار زیاد هتلی شبیه به آن تاسیس کند.

ساخت این هتل حدود 50 میلیون دلار هزینه داشته و در حال حاضردارای یک هتل و یک مرکز سمینار است.

 














 
|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 21:8|گلناز|

   نقاشیهای شگفت انگیز بر روی نرده ها، www.pixnaz.irنقاشیهای شگفت انگیز بر روی نرده ها، www.pixnaz.irنقاشیهای شگفت انگیز بر روی نرده ها، www.pixnaz.ir                                                                                                                          نقاشیهای شگفت انگیز بر روی نرده ها، www.pixnaz.ir 

 

|جمعه 18 اسفند 1391برچسب:,| 1:8|گلناز|

چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان،بیماران یک تخت به خصوص در حدود ساعت 10 صبح روز های یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت و ضعف مرض آنان نداشت!

این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت 10 صبح روزهای یکشنبه می میرد!

به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از بحث و تبادل نظر تصمیم براین شد که در اولین یکشنبه،چند دقیقه قبل از ساعت 10،در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.

در محل و ساعت موعود بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند،بعضی دوربین فیلم برداری با خود و ....

دو دقیقه به ساعت 10 مانده بود که «جانسون»نظافتچی پاره وقت روز های یکشنبه وارد اتاق شد.دو شاخه برق دستگاه حفظ حیات را از پریز برق در آورده و دوشاخه جارو برقی خود را به پریز زد و مشغول به کار شد...!!


 

|جمعه 17 اسفند 1391برچسب:,| 23:59|گلناز|

مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود!
مرد: اون که ۱۰۰%… هیکلت همیشه قشنگ بوده…
اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد…!
زن: یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟
خیلی هیــــــــــــزی!
مرد: نه عزیزم، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شدم…
هیکلت واسم مهم نبود!
زن: یعنی چی؟!
پس این همه ورزش میرم، برای کی میرم برا عمم؟!
هیکلم برات مهم نیست؟!!
مرد: عزیزم، موقع دوست شدن مهم نبود، الان که هست…!
زن: یعنی الان میرم ورزش، برات بی اهمیت میشم؟!!
مرد: فدات شم، قربونت بشم، همه چیزت، تمام وجودت، همه خصوصیاتت، برام مهمه!
زن : یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که دوستم داشته باشی؟
خیلی نامردی…
چیه پای کسی درمیونه؟؟!!
مرد: بابا، جان مادرت بیخیال شو، چه غلطی کردیم تعریفتو کردیماااا؟؟!!
زن: دیدی… دیدی…
پس از اول درست حدس زدم که یه ریگی تو کفشته که داری ازم تعریف می کنی؟!
برو از جلو چشام دور شو…
یه چند ساعت نمی خوام قیافتو ببینم…


oj6d7kwkc6hvisjd6l7.jpg

|پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,| 23:46|گلناز|


 

صرفه جویی در جاgkfqn2ooo1zphcxpw6ky.jpgtqhrqqaojm2gyyj968v.jpgf377so5sczzbe53ptv7.jpg7qavtxuoz8ftis60a7p.jpg



 

|دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,| 15:52|گلناز|

d35ug2fqezse1f0da6v.jpgl8ukxv178t8knkfq34zr.jpg


ادامه مطلـب
|دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,| 15:50|گلناز|

 

وقتی دایره های کوچیک با دایره های بزرگ طلاقی می کنن،مغز شما یک مربع سیاه رو میسازه
درحالی که همچین شکلی وجود نداره

 
                                                         خطای دید    
 

در تصویر زیر سه مربع اول با اینکه صاف هستند ولی کج به نظر میرسند .

خطای دید 

در این تصویر هم مربع ها موج دار به نظر می رسند


  خطای دید
 


ادامه مطلـب
|دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,| 15:50|گلناز|

0sawr0cyk2g1n0w093.jpg

|دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,| 15:43|گلناز|

می خواستم به دنیا بیایم  ، در یک زایشگاه عمومی  . پدربزرگم به مادرم گفت فقط بیمارستان خصوصی ! مادرم گفت : چرا ؟ پدربزرگم گفت :مردم چه می گویند ؟!
می خواستم به مدرسه بروم همان مدرسه ی سرکوچه ی مان ،مادرم گفت : فقط مدرسه ی غیرانتفاعی ! پدرم گفت چرا ؟ مادرم گفت مردم چه می گویند ؟

به رشته ی انسانی علاقه داشتم . پدرم گفت : فقط ریاضی .گفتم : چرا ….. پدرم گفت : مردم چه می گویند ؟
با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم . خواهرم گفت : مگرمن بمیرم . گفتم :چرا ؟… خواهرم گفت : مردم چه می گویند ؟
می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم . پدر و مادرم گفتند مگر از روی نعش ما رد شوی .گفتم : چرا؟…آنها گفتند : مردم چه می گویند ؟
می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای درپایین شهر اجاره کنم .مادرم گفت : وای برمن . گفتم چرا؟…. مادرم گفت مردم چه می گویند ؟!…
اولین مهمانی بعداز عروسیمان بود .می خواستم ساده باشد و صمیمی . همسرم گفت : شکست ، به همین زودی ؟! …. گفتم : چرا؟ همسرم گفت : مردم چه می گویند ؟!….
می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم ، درحد وسعم ، تا عصای دستم باشد .همسرم گفت : خدا مرگم دهد .گفتم چرا ؟….همسرم گفت : مردم چه می گویند ؟…..
بچه ام می خواست به دنیا بیاید ،دریک زایشگاه عمومی . پدرم گفت : فقط بیمارستان خصوصی ! گفتم چرا ؟… پدرم گفت : مردم چه می گویند ؟….
بچه ام می خواست به مدرسه برود ، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند ، ازدواج کند …. می خواستم بمیرم . برسر قبرم بحث شد .پسرم گفت : پایین قبرستان .  زنم جیغ کشید .دخترم گفت : چه شده ؟ ….زنم گفت : مردم چه می گویند ؟!
مـــُردَم  ،برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای را درنظر گرفت ، خواهرم اشک ریخت و گفت : مردم چه می گویند ؟!….
ازطرف قبرستان سنگ قبرساده ای برسرمزارم گذاشتند .اما برادرم گفت :مردم چه می گویند ؟!
خودش سنگ قبری برایم سفارش دادکه عکسم را رویش حک کردند .
حالا من دراینجا در حفره ای تنگ خانه دارم و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نبود : مردم چه می گویند ؟!…مردمی که عمری نگران حرف هایشان بودم ،حالا حتی لحظه ای هم نگران من نیستند .

nxour81i2l2gxb4ku72.jpg
 

|دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,| 15:41|گلناز|

پسر:سلام مزاحم که نیستم


 

دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟ دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲ پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه. دختر: مرسی!شما مجردین؟

پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟


 


 


 


 


ادامه مطلـب
|چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:,| 14:34|گلناز|

توی کشوری یه پادشاهی زندگی میکرد که خیلی مغرور ولی عاقل بود

یه روز برای پادشاه یه انگشتر به عنوان هدیه آوردند ولی رو نگین انگشتر چیزی ننوشته بود و خیلی ساده بود
شاه پرسید این چرا این قدر ساده است ؟
چرا چیزی روی آن نوشته نشده است ؟
فردی که آن انگشتر را آوره بود گفت: من این را آورده ام تا شما هر آنچه که میخواهید روی آن بنویسید
شاه به فکر فرو رفت که چه چیزی بنویسد که لایق شاه باشد و چه جمله ای به او پند میدهد؟
همه وزیران را صدا زد وگفت
وزیران من هر جمله و هر حرف با ارزشی که بلد هستید بگویید
وزیران هم هر آنچه بلد بودند گفتند
ولی شاه از هیچکدام خوشش نیامد
دستور داد که بروند عالمان و حکیمان را از کل کشور جمع کنند و بیاوند
وزیران هم رفتند و حکیمان کل کشور را آوردند
شاه جلسه ای گذاشت و به همه گفت که هر کسی بتواند بهترین جمله را بگوید جایزه خوبی خواهد گرفت
هر کسی یه چیزی گفت
 


ادامه مطلـب
|شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,| 20:32|گلناز|

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت

:


-

می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :

-
نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت :

-
نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت :

-
من متاسفم به جهت این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست . خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو . مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود . با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت :

-
مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت :

-
نگران نباش پسرم . تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی . چون تو پسر او نیستی . . . !

bsu9gfkt30846xjkozfc.gif

|چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,| 22:8|گلناز|

●•ღ مـــآدآم لــــولــــو ღ•●